http://shereno.com/file.php?id=575896
چشم را میبندم از قلمدان دلم باز برمیدارم قلمی باب دل سرد و نمور چشمها باز نگاهش کردم قلمی مشکین فام چون شب یلدایی ابری بود هم صدای غم و دلتنگی بود بر بلندای سپید کاغذ زخمه میزد
شاعر:بابک بهنام فر