غزل باران

http://shereno.com/file.php?id=564470

من مانده ام با اِنتهایِ درد، در امتدادِ خیسِ بارانها
با نَعشِ خود خَط میکشم هَردَم،  برروی احساس خیابانها
وقتی که پای فکرِ من از تَب، تاوَل زده برروی لَب هایم
تُف میکنم بَرنُطفه هایی که،

شاعر:هادی محمدی