عشق مهجور
http://shereno.com/file.php?id=566630
سیر و اشباع گشته عشق، از هر شعار
بیند او،رنجش ننشیند به بار
شهرِ اشعارش،چراغ و چلچراغ
لیک پر و تارست دلش از روزگار
خستە جسمش،از طنینِ وعده ها
نیش زنند؟بر جان او هردم چو مار
عاشقی را می
شاعر:سید مادح کهنه پوشی
|